English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6973 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d. of a request U عدم قبول خواهش
request U تقاضا
request U تقاضا کردن درخواست کردن
request U تمناکردن
request U خواستار شدن
request U تقاضا خواسته
request U درخواست
request U خواهش
request U متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request U درخواست می کنم
at the request of U تقاضای
at the request of U برحسب
at the request of U بخواهش
on request U وقتی که درخواست بشود
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
request U چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request U تقاضا برای چیزی
request U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
at the request of U به خواهش [به درخواست]
on request of which [at his request] U به درخواست او
at my request U مطابق با تقاضای من
by request U بنا بر خواسته [میل]
d. of a request U در درخواست
request to send U تقاضای ارسال
I [O] request [IORQ] U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
request mast U از طریق سلسله مراتب
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
request signal U علامت درخواست
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
request for quotation U تقاضا برای اعلام قیمت
request substitution U تقاضای تعویض
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
letters of request U rogatory
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
request for proposal U تقاضا برای پیشنهاد
request for quotation U استعلام بها
to be in great request U زیادمورد احتیاج بودن
supervisor request U درخواست نافر
My money request to him U طلب من از او [مرد]
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
work request U برگ درخواست انجام کار برگ کار
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
to request the company of: U حضور کسی را خواستن
to request issuance U تقاضای صدور کردن
to grant a request U درخواستی را اعطا کردن
Thank you for the confirmation of your request! U از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
request stop U ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
input [output] request U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
To swallow ones pride and request someone (to do something). U نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
request for price quotation U درخواست مظنه قیمت
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
divorce granted at the a woman's request U طلاق خلع
discharge U خالی کردن گلوله
discharge U خالی کردن باتری
discharge U ابراء
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U ازاد کردن
discharge U تبرئه
discharge U مفاصا تصفیه
discharge U پرداخت
discharge U رفع اتهام
discharge U تخلیه بار
discharge U منفصل یااخراج کردن
discharge U ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U دشارژ
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
discharge U تادیه کردن
discharge U تادیه
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U بده
discharge U خارج کردن
discharge U تخلیه
discharge U خالی کردن
discharge U درکردن
discharge U مرخص کردن
discharge U اداء کردن
discharge U ترشح کردن
discharge U انفصال ترشح
discharge U شلیک عصبی تخلیه
discharge U تخلیه الکتریکی
discharge U برون ریزی
discharge U گذر حجمی در واحگ زمان
discharge U دبی
brush discharge U تخلیه جارویی
average discharge U بده متوسط
average discharge U بده میانگین
average available discharge U بده متوسط مفید
neural discharge U تخلیه عصبی
conditional discharge U ازادی مشروط
residual discharge U تخلیه مانده
second townsend discharge U تخلیه دوم تاونزند
self maintained discharge U تخلیه ناوابسته
spontaneous discharge U شلیک خودانگیخته
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
coefficient of discharge U ضریب جریان
mutual discharge U مبارات
non self maintained discharge U تخلیه وابسته
order of discharge U حکم تصفیه
order of discharge U حکم برائت ذمه
oscillating discharge U تخلیه مواج
undulatory discharge U تخلیه مواج
point discharge U تخلیه نقطهای
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
coefficient of discharge U ضریب تخلیه
average available discharge U بده میانگینی دسترس
surging discharge U تخلیه نوشی
anuual discharge U بده سالانه
discharge tube U مجرایتخلیه
discharge tube U لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
discharge system U سیستمتخلیه
discharge pipe U لولهتخلیه
absolute discharge آزادی مطلق
to discharge a guarantee U ضمانتی را ازاد کردن
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
to discharge of an obligation U از دینی مبرا کردن
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
utilizable discharge U بده مفید
discharge bay U صفحهشارژنشده
sediment discharge U بده جامد
discharge spout U ناودانه ی تخلیه
electrical discharge U تخلیه برقی
discharge of solids U بده جامد
electrostatic discharge U تخلیه الکتروستاتیکی
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
first townsend discharge U تخلیه اول تاونزند
discharge of chips U تخلیه براده ها
flaming discharge U تخلیه مشتعل
flood discharge U بده طغیان
corona discharge U تخلیه کورونا
discharge of an obligation U سقوط تعهد
discharge of affect U برون ریزی هیجانی
discharge voltage U ولتاژ تخلیه
discharge nozzle U فواره تخلیه
general discharge U ترخیص عمومی از خدمت سربازی
discharge opening U راهگاه تخلیه
discharge opening U مجرای تخلیه
discharge valve U سوپاپ دود
discharge valve U سوپاپ تخلیه
discharge velocity U سرعت تخلیه
discharge resistance U مقاومت تخلیه
discharge voltage U ولتاژ دشارژ
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
disruptive discharge U تخلیه جرقهای
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
discharge recorder U تخلیه نگار
electric discharge U تخلیه الکتریکی
discharge pressure U فشار تخلیه
general discharge U خاتمه خدمت
glow discharge U تخلیه تابناک
glow discharge U تخلیه تابنده
impulse discharge U تخلیه ضربهای
implusive discharge U تخلیه غیر متناوب
discharge cock U شیر تخلیه
discharge end U سمت تخلیه
corollary discharge U تخلیه تبعی
internal discharge U تخلیه داخلی
internal discharge U تخلیه جزیی داخلی
discharge conveyor U نوار تخلیه
lightning discharge U تخلیه اتمسفری
discharge chute U سرسره تخلیه
main discharge U تخلیه اصلی
discharge capacity U فرفیت تخلیه بارانداز
discharge capacity U فرفیت تخلیه بار
electron discharge U تخلیه الکترونها
discharge currect U جریان تخلیه
corona discharge U تخلیه الکتریکی
discharge hydrograph U منحنی بده
discharge head U سر لوله
discharge head U ارتفاع تخلیه
discharge gate U دریچه تخلیه
discharge end U محل تخلیه
honorable discharge U ترخیص محترمانه
discharge curve U منحنی بدههای اندازه گیری شده
honorable discharge U ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
discharge currect U جریان دشارژ
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge indicator disc U دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
discharge rate [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
compressor discharge pressure U فشار در قسمت خروجی کمپرسور
discharge rate [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
high rate discharge U تخلیه شدید
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
capacitor discharge ignition U سیستم احتراق با انرژی زیاد
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
Recent search history Forum search
1طیف جذبی انفصالی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com